١٧ سال بعد از کوچ هنرمند نامدار کُرد؛ «مجتبی میرزاده»؛ نابغه ای با پنجه های طلایی
گزارش/ تانیا شعفی
٢٦ تیر ماه، هفدهمین سالروز درگذشت نابغه نامدار کُرد، استاد «مجتبی میرزاده»، است و به جرات می توان گفت؛ وقتی ویولن و کمانچه در دستانش جا خوش می کردند، به ذات مشترکی تبدیل می شدند که دیگر تمیز دادن آن سازها از او ممکن نبود، از این رو عنوان شعبدهباز نابغه در جهان صداها از آن اوست.
به گزارش خبرنگار کردپرس، «مجتبی میرزاده»، نامی آشنا در عرصه موسیقی و نابغه ایی در آهنگسازی بود، که ویلن، کمانچه، سهتار را استادانه می نواخت و معتقد بود؛ «نوازندگی در کمانچه، نباید متأثر از نوازندگی از ساز ویولن باشد؛ چرا که روح این دو ساز، از هم جداست».
از تکنوازی ویلن در موسیقی کردی و فارسی گرفته تا نوازندگی به همراه گروه در ضبطهای استودیویی، از موسیقی محلی گرفته تا موسیقی کلاسیک غربی و پاپ، جاز و بلوز، از موسیقی سنتی تا ترانههای کوچهبازاری و سرودهای انقلابی و موسیقی فیلم، همه و همه را با استادی هر چه تمام تر می نواخت به نوحی که به غیر از خود او کسی را یارای آن نبود.
این استاد برجسته در ٢٧ اسفند ماه سال ۱۳۲۴ در کرمانشاه به دنیا آمد، به سبب شغل پدرش که کارمند دولت بود به مدت چند سال به ایلام رفتند و زمانی که ۱۴ سال داشت به کرمانشاه برگشتند.
یادگیری ویولن با رادیو
در آن اوان، علیرغم مخالفت پدرش با نوازندگی کردن، بهناچار به صورتِ خودخوانده و بیبهرهگیری از استادی جدّی مجبور بوده نواختنِ ویولن را با گوشدادن به نوازندگیهایی که از رادیو پخش میشده، فرابگیرد.
«میرزاده»، در گفت و گو با فروغ بهمنپور در مجله مقام موسیقایی، بیان کرده بود: «یادش بخیر؛ با چه مصیبتی کارم را شروع کردم. یواشکی و دور از چشم پدر شروع کردم به تمرین در یک اتاق کوچک…؛ بدون معلم. آن موقع ساز، تنها از رادیو پخش میشد. من شیفته نوازندگی آقای پرویز یاحقی بودم. خیلی سعی میکردم که او را الگوی خودم قرار بدهم. شب و روز من شده بود آرشهکشی. بعد هم که کمی گذشت، چند کتاب درخصوص ساز ویولن به دستم رسید که خیلی کمک حالم شد».
سرانجام پدرش به اصرار یکی از آشنایان که علاقهٔ «مجتبی» را به ویولن دیده بود برای او یک ویولن خرید. او پیش از آن مدتی با سنتور برادر بزرگتر تمرین موسیقی کرده بود. پس از خریدن ویولن، چون معلمی برای یادگیری ویولن نمییابد، خود با استفاده از آهنگهای آن زمان رادیو شروع به یادگیری ویولن میکند.
«مجتبی میرزاده» در همان نوجوانی از کرمانشاه به سنندج میرود و در آنجا میتواند با فراغت خاطر بیشتری به ساز زدن بپردازد. وی در سنندج با ارکستر حسن کامکار (پدر اعضای اصلی گروه کامکارها) همکاری میکند و پس از چندی دوباره در سال ۱۳۳۹ به کرمانشاه بازمیگردد و در این باره می گوید: «من به رادیو کرمانشاه رفتم و صدای ساز من مورد تأیید استادانِ آن زمان قرار گرفت. آهنگهای متعددی تنظیم کردم که با صدای «حسن زیرک»، «ابراهیم خوشنوا»، «مرتضی تندر»، «مظهر خالقی» و خیلیهای دیگر ضبط و پخش شد».
دانش آموزی که رتبه اول نوازندگی ویولن را کسب کرد
مجتبی میرزاده در اردوهای دانشآموزیِ رامسر شرکت میکند و آنچنانکه شاهرخ تویسرکانی در گفتگوی منتشرنشده ایرج نظافتی با مجتبی میرزاده، در روزنامهٔ شرق می آورد؛ «رتبه اول را در رشته نوازندگی ویولن کسب میکند، این در حالی است که مقام دوم را محمد یاحقی، فرزند استاد برتر ویلون حسین یاحقی کسب میکند».
«سه سال بعدی نیز به ترتیب رتبهٔ دوم سنتور، نقاشی و آبرنگ و تار را در اردوهای رامسر کسب میکند. همین حضور موفق در اردوهای رامسر این نوجوان کرمانشاهی را با استادانِ موسیقی آشنا میکند و سببسازِ رفتنِ وی به تهران میشود.
همکاری با رادیو تهران
میرزاده در سال ۱۳۴۶ با کسب رتبه سوم آزمون در دانشگاه هنرهای زیبا پذیرفته میشود و یک سال بعد هم از آزمون رادیو با تأیید بزرگانی چون مرحومان استادان «علی تجویدی»، «مصطفی کسری»، «حبیبالله بدیعی» و «محمد میرنقیبی» سربلند بیرون میآید تا بدین ترتیب همکاری خود را با رادیو در تهران آغاز کند».
در آن سال ها با ارکسترهای باربد، نکیسا و فارابی به عنوان نوازنده ویولن آغاز میکند. ساز تخصصی او، ویولن و کمانچه بود و با سه تار و سنتور آشنایی کامل داشت. در کارنامه او، تعداد زیادی آثار موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ همراه با بیش از ۴۰ موسیقی فیلم دیده می شود.
«مجتبی میرزاده»؛ صاعقه استعداد
سید علیرضا میرعلینقی، سال ٨٤ در یاداشتی به نام «صاعقه استعداد؛ به یاد مجتبی میرزاده»؛ در مجله موسیقایی، می نویسد: «سلوکِ موسیقایی و فردیِ وی بهگونه ای بود که در پی رسیدن به نوازندگی در ارکستر سمفونیک نبود، او میتوانست نوازنده قطعات خود باشد. یک بداههنواز استثنایی و گاه در حدّ معیارهای بینالمللی، با ذهنیتی آزاد و بیمرز و با تواناییهایی که اندیشیدن به آنها در مخیلّه یک ویلونیست کنسرواتوارگذرانده و یا سهتارنوازِ حافظِ چند ردیف نمیگنجد. آنهایی که شگفتآفرینیهای او را در مجالس دوستانه دیدهاند، نیک به یاد دارند که قدرت تخیل و تنوع ایدههای ملودیک و نیرومندی لحن و بیان مجتبی میرزاده در نوازندگی چه بوده است».
ردپای ملودی های قدیمی کُردی در کارهای استاد
به گفته میرعلینقی، «مهمترین خصوصیت نوازندگی میرزاده، در کمانچه و ویلون، استفاده از افههای مخصوص، لحنهای گونهگون و دینامیسم منحصربهفردی بود که گاه با زیرکی و ظرافتِ بسیار اجرا میشد و در شنونده مؤثر میافتاد. جهان موسیقاییِ شخصیِ او حدّ و مرزی نمیشناخت. اگر سرحال و سر ذوق بود و میخواست با شیطنت معصومانه ای شنوندگانش را به شگفتی وادارد، میتوانست از یک ملودی قدیمی کُردی شروع کند، آن را به نغمه ای در ردیف پیوند بزند، باظرافت، از همان راه طرح ملودی مشهوری از یک اثر کلاسیک را بنوازد، از همان، به یک ترانه معروف مردمی- از همانها که به شیرینی و دلرباییِ بسیاری مینواخت- راه بازکند و ناگهان با یک آکورد چهارصدایی و افههای کولیوار روی ویلون یا کمانچهاش، بخشهایی از یک بداههنوازی معروف موسیقی «جَز»، تکههایی از یک راگای هندی و هرچه دلش میخواست، اجرا کند. او این شعبدهبازی عجیب در جهان صداها را طوری انجام میداد که واقعاً از هیچکس دیگری جز او ساخته نبود. تنها نوازنده ای بود که توانایی حضور و اجرا در هر نوع نظام موسیقایی را تا حدی داشت و در بعضی از نظامها تا حدّ بسیاری، که باعث حیرت و تحسین میشد».
انگشتان طلایی و آثار فراموش نشدنی
انگشتان طلایی استاد میرزاده و تنوع آثارش را می توان در جای جای موسیقی کردی و فارسی حس کرد. در موسیقی ایران شاید کمتر هنرمندی در این گستره و تنوعِ گونههای موسیقاییِ فعالیت کرده باشد.
آهنگسازی استاد «مجتبی میرزاده» برای خوانندگانی چون استاد حسن زیرک (موسیقی کردی)، عزیز شاهرخ (کردی)، پیام عزیزی (موسیقی مقامی کردی)، مظهر خالقی (موسیقی کردی)، ملکمحمد مسعودی (محلی بختیاری)، رضا سقایی (موسیقی لری) و اکبر گلپایانی (موسیقی ایرانی)، حسین خواجه امیری (موسیقی ایرانی)، علیرضا افتخاری (موسیقی ایرانی)، محمدرضا شجریان (موسیقی ایرانی)، همایون کاظمی (اصیل ایرانی)، نادر گلچین (موسیقی ایرانی) ، محمد گلریز (موسیقی انقلابی و دفاع مقدس)، محمد اصفهانی (موسیقی پاپ)، جمشید نجفی (پاپ)، محمدرضا عیوضی (پاپ)، جهانگیر افشین (پاپ)، امانالله تاجیک (موسیقی کوچه و بازاری)، افشین مقراضی (پاپ) و چنگیز حبیبیان (پاپ). به این نامها بیافزایید نام آنهایی را که پس از انقلاب از کشور رفتند و نیز اضافه کنید عنوانِ فیلمهایی را که میرزاده موسیقی متنِ آنها را ساخته است؛ فیلمهایی چون «مسافران مهتاب» (مهدی فخیمزاده)، «گلها و گلولهها» (ناصر مهدیپور)، «پنجمین سوار سرنوشت» (سعید مطلبی)، «خانه عنکبوت» (علیرضا داوودنژاد»، «درشکهچی» (نصرت کریمی) و … .
در تک نوازهای به یادماندنی استاد هم می توان به تکنواز کمانچه قطعه ارکستری در آلبوم «گلبانگ دو» با صدای «محمدرضا شجریان» و آهنگسازی حسن یوسف زمانی اشاره کرد.
همچنین تکنوازی ویولن در آلبوم «از دست عشق» با صدای «عزیز شاهرخ» و به تکنوازی ویولن در بسیاری از آهنگهای معروف کردی با صدای «حسن زیرک» ، «مظهر خالقی» و… اشاره کرد.
در تکنواز کمانچه نیز در آلبوم «یادگار دوست» از«شهرام ناظری» با آهنگسازی کامبیز روشنروان و تکنواز کمانچه در «نازنین یار» با صدای «حسام الدین سراج» و بسیاری دیگر…، هم رد انگشتان طلایی استاد میرزاده دیده می شود.
ردپای ویولن نوازی استاد میرزاده در دو شاهکار کردی مشهور
ردپای ویولن نوازی زیبا استاد میرزاده را می توان در بسیاری از شاهکارهای استاد «حسن زیرک» یافت، اما جالب است بدانید که پنجه های طلایی او در مقام کردی شاهکار (ئهی مانگ من و تۆ ههر دوو هاو دهردین) با صدای جاودانه استاد «طاهر توفیق» و آهنگ مشهور و فراموش نشدنی (گیانه بهسیهتی) از استاد «علی مردان» هم حضور دارد.
زمانی که اساتید نامدار موسیقی کردی «طاهر توفیق» و «علی مردان»، سفری به کرمانشاه داشته اند و در مدت اقامتشان در کرمانشاه به همراه ارکستر این شهر برنامه هایی اجرا می کنند در دو اثر یاد شده ویولن کم نظیر مرحوم مجتبی میرزاده با آنها هم نوا می شود و شاهکارهایی زیبا خلق می شود.
کامبیز روشنروان، سال ٩٢ در یادداشت «دولت عشق» در روزنامه شرق می نویسد: «در ضبطهای استودیویی، نوازندگان برای اولین بار نُتهای مربوط به ساز خود را که باید اجراکنند، میبینند. بنابراین برای کسب آمادگی و اجرای بهتر موسیقی، قسمتهایی از نُتها را قبل از اجرا تمرین میکنند. ولی مجتبی گویی تمام آن نُتها را از قبل آماده کرده و اینگونه به نظر میرسید که موسیقی را بارها اجرا کرده است. چنان با تسلط، مهارت، شور و احساس مینواخت که به سختی میتوانستم باور کنم اولین باری است که نُتها را میبیند».
در بخش آهنگ های انقلابی نیز شاید کمتر کسی بداند که آهنگ سرودهای معروف (به لاله در خون خفته)، (بوی گل سوسن و یاسمن آید) و (خجسته باد این پیروزی) که به یُمنِ آزادی خرمشهر از تصرف بعثیان ساخته شد، از آثار این نابغه کرمانشاهی باشد.
دهه هفتاد و سکوت
میلاد کیایی نوازنده برجسته سنتور، خاطره ای نقل میکند که شنیدنی است: «در یک مهمانی، میزبان موسیقی زیبایی گذاشت که من متوجه شدم که این موسیقی باید ساخته یک ایرانی باشد. در حالی که دیگر مهمانان می گفتند خیر این آهنگساز روسی یا خارجی است. من با اطمینان گفتم این آهنگساز قطعاً ایرانی و مرجحاً میرزاده است. زیرا کمانچه ای در اثر بود که من ذهنم به وی معطوف شد. منتها من چون موسیقی را قبلاً نشنیدم، نتوانستم اظهارنظر قاطع کنم. به همین خاطر، گفتم چه خوب است که با خود میرزاده در میان بگذاریم. با وی تماس گرفتیم. برای وی موسیقی را گذاشتیم وی گفت: بله! کاری از من است. موسیقی فیلم “دالاهو” است. تعریف می کرد من یکبار صبح رفتم استودیو در اتاق فرمان استودیو نشستم و فیلم را دیدم به صورت بداهه این موسیقی را ساختم. میگفت عمده سازهای ارکستر را خودم زدم (تا جایی که تبدیل به یک ارکستر بزرگ شده بود!) یکی از ویژگیهای میرزاده این بود که همواره در پشت صحنه کارهای هنری میکرد».
در کارنامه موسیقی فیلم های میرزاده بیش از ٤٠ اثر به ثبت رسیده اما فعالیت وی در این عرصه، بعد از انقلاب چندان ادامه نیافت.
از اوایل دهه هفتاد به بعد، استاد مجتبی میرزاده، عمده وقت خود را به اجرا و تنظیمِ آهنگهای گوناگون آهنگسازانِ مختلف صرف میکرد. استاد فریدون ناصری نوازنده ویلنسل، آهنگساز و رهبر ارکستر سمفونیک تهران در یک گفت و گو با مجله موسیقایی، از شرایطی که موجب شده بود، چون اویی در حوزه موسیقی فیلم کمکار باشد، گله کرده بود: «اگر بخواهم فرد پُرذوقِ دیگری در این زمینه معرفی کنم، از مجتبی میرزاده نام میبرم؛ اما شما ببینید آیا اصلاً در بعضی سالها از او نامی برده میشود؟ هر سه یا چهار سال، یک موسیقی سفارش میگیرد؛ اما این اسمهای جدید که فقط بلدند ادای دیگران را دربیاورند، کار و بارشان پُررونق است».
در نهایت پس از سال ها تلاش و خلق آثار گرانبها در عرصه موسیقی، استاد مجتبی میرزاده در ٢٦ تیر سال ١٣٨٤ در تهران درگذشت ولی هنوز هم گوش ها با ترنم موسیقای این شعبده باز جهان صدا، نوازش می شوند.