جامعه

سلطه و خشونت نمادین مردان بر جسم زنان

لقمان قنبری

همواره در طول تاریخ جسم زنان محمل اعمال قدرت و خشونت مردانه بوده است. جسم‌هاي قوی بر جسم‌هاي ضعیف سلطه و خشونت روا داشته‌اند این سیر تا عصر حاضر و مدرن به اشکال مختلف ادامه داشته و دارد. اما خشونت نمادین که ویژگی سلطه عصر ما است عمدتاً از طریق درونی کردن ‌سلطه انجام می‌گیرد. خشونت نمادین بر جسم زنان جلوه‌ای از خشونت مدرن است که بازگوکننده رابطه فرادستی مردان و فرودستی زنان می‌باشد. امروزه سلطه بر جسم زنان شکلی نمادین یافته است و در مسیر اعمال خشونت نمادین بر زنان هر دو جنس مرد و زن ممکن است به صورتی ناخودآگاه سلطه را چنان درونی کنند که گویی این رابطه طبیعی بوده است. در بعضی جوامع عمق این رابطه طبیعی انگاشته شده، بعضاً هاله‌ای از واقعيت به خود گرفته است و مخالفت با این رابطه نابرابر سلطه پذیرفتنی نمی‌باشد. خشونت نمادین به معنای تحمیل نمادها و معناها (یعنی فرهنگ) مردانه بر زنان است در این راستا سلطه و اعمال خشونت مردان بر زنان محصول نظمی زیست شناختی انگاشته می‌شود. در وضعیت فعلی هم اگر ایماژهای مردانه، زنان را به مثابه ابژه جنسي برای کامجویی مردانه نشان می‌دهد این خود نمادی از کالائی شدن جنس مونث است. به عبارت دیگر این شکلی از سلطه است که در آن خشونت و سلطه به شکل نمادین بر روی جسم زن اعمال می‌شود. بنابراین امروزه وضعیت بهره‌کشی از زنان نسبت به گذشته چهره نمادین‌‌تر یافته است و به‌عنوان یک وضعیت طبیعی در نظر گرفته می شود. خشونت نمادین در حوزه جنسیتی به طبقه‌ی مسلط یعنی مردها این امکان را می‌دهد که با تعریف و تحریف واقعیت به دلخواه خود، زنان را ابژه جنسی خود کنند. یعنی شیوه جدید کنترل بر جسم زنان در جامعه مصرفی به گونه‌ای است که کنترل بر زنان از طریق سرکوب اعمال مستقیم انجام نمی‌گیرد بلکه امروزه دستگاه سلطه مردانه با تدوین دستور کارهایی و خلق مفاهیمی جديد رفتار و سلیقه زنان را مدیریت می‌کند. دستگاه سلطه مردانه، بدن زنان را جهت رسیدن به سود اقتصادی خود خلق و مهندسی می‌کند. آنها از طریق دستگاهی رسانه‌ای، تعبیه قواعد ساختار مورد نظر مردان در متون کتاب‌ها و مجلات و برداشتی خاص از متون، دیدگاه مردانگی خود را نهادینه و توجیه می‌کنند. برای مثال صنعت فرهنگ فعلی و صنعت فیلم‌سازی به واسطه نمایش جلوه‌ها از جسم دختران در تلاش است از بدن آنها برای منفعت اقتصادی سود بجوید. به عبارت دیگر استفاده از جسم زن در جهان مدرن در دایره سلایق و منافعی قرار گرفته که مورد مبادله تجاری و اقتصادی می‌باشد.
نکته قابل تامل این است که عمق این سلطه تا به این حد است که زنان متاثر از منابع سلطه که در دست مردان هست درصدد هستند روایت هویتی متمایزی از هویت خود را عرضه و حفظ کنند. غافل از اینکه بدانند خود مفهوم جنسیت یک برساخته اجتماعی و حاصل همان منابع قدرت و سلطه‌ای است که باعث فرودستی آنها شده است.
بنابراین آنها نباید هویت راستین خود را با مراجعه همان منابع قدرتی پی‌جویی کنند که اتفاقا آن منبع برای باز تولید سلطه مردان بر آنها بر ساخته و ایجاد شده‌اند.
بنابراین زنان تا زمانی که زن بودگی خود را از دید مردان می‌بینند راهی برای خروج از سلطه آنها نخواهند یافت. زن بودگی خود را دید مردان دیدن بدین معنی است که آرایش کردن و جراحی اندام و نمایش خود به مدد واسطه‌های فرهنگی مرد سالار تجویز و تحمیل می‌شود تا از این طریق زنان را بیشتر در خدمت خود بگیرند. اینها همه جلوه‌های جدید از سلطه و خشونت نمادین هستند. سلطه نمادین زنان یعنی اینکه زنان از خود واقعی تهی شده و خود را مطابق با انتظارات اجتماعی که لزوماً درست نمی‌باشد ساخت می‌بخشند. این همان کالائی شدن زن و جسم اوست.
هر چند امروزه زیبایی اندام برای زنان به نماد و نشانه از قدرتمندی تبدیل شده است اما باید گفت این قدرتمندی نیست، آنها فکر می‌کنند قدرتمند شده‌اند. حتی همین احساس که فکر می‌کنند قدرتمند شده‌اند و به حقوق خود رسیده‌اند احساس و تفکری است که به آنها تزریق شده است این یک خود آگهی کاذب بیش نیست. زمانی زنان قدرتمند هستند که ابزار خود آگاهی راستینی بر خوردار باشند و دارای مطالبات ساختار شکنانه باشد و روایت کلان فعلی و منابع قدرت در دست مردان را به چالش بکشند.
زنان باید بدانند تصور یا درک آنها از بدن خود مفهومی است که خود به خود ساخته نشده، بلکه عمل درک این ایماژ، فرایندی برساخته شرایط اجتماعی و سلطه مردان بوده است. مردسالاری امروزه نیاز ندارد برای رام کردن زنان آنان را تنبیه یا مجازات کند بلکه خود زن امروز خواست‌های مردان را با دهان خود فریاد می‌کشد. انواع خشونت‌ها و دستکاری‌های که حتی از طرف خود زنان بر خودشان اعمال می‌شود نظیر جراحی‌های تن و صورت و …چیزی جز پاسخ مثبت به سلطه و خواست‌های مردان نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا