حادثه تلخ ۱۵ خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در بانه و بمباران ۱۰ نقطه در این شهر و به شهادت رساندن بیش از ۶۰۰ نفر از مردم بیگناه این شهر به عنوان روزی مرگبار در تاریخ این شهر یاد می شود.
به گزارش آرمان خرد به نقل از کردپرس هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران برای مردم خاطرات تلخ و شیرین زیادی به همراه داشته در طول این چند سال شهر مرزی بانه ۷۲ بار به شدت بمباران شد اما بمباران روز ۱۵ خرداد یکی از مرگبارترین و خونین ترین بمباران های تاریخ این شهر است که در آن ۶۰۵ نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند و این روز به عنوان فاجعه بزرگ انسانی در اذهان عمومی ماندگار شده است.
روز ۱۵ خرداد سال ۶۳ مصادف بود با پنجم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۴ هجری قمری در این روز مردم مومن و روزه دار این شهر برای گرامی داشت سالروز قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ که از حادثه سازترین رویداد های نیم قرن گذشته ایران و سنگ بنای پیروزی انقلاب اسلامی است در پارک شهر که اکنون به نام شهدا ۱۵ خرداد نام گذاری شده جمع شده بودند که ناگهان پنج فروند هواپیمای ارتش رژیم بعث عراق وارد حریم هوایی بانه شدند و در کوتاه ترین زمان بارانی از بمب های آتش زا، راکت و گلوله را در ۱۰ نقطه این شهر بر سر مردم بی دفاع فرو ریختند و اجتماع بزرگ مردم روز دار را به خاک و خون کشیدند.
همه مردم شوکه شده بودند و سراسیمه دنبال عزیزانشان می گشتند شدت حمله هوایی به حدی زیاد بود که در کمتر از چند ثانیه ۶۰۵ نفر مظلومانه به شهادت رسیدند و صدها نفر نیز مجروح شدند که هنوز آثار این جنگ در آنها نمایان است بیشترین افرادی که در این جنایت به شهادت رسیدند دانش اموز و جوانان بودند در این حادثه تلخ بسیاری از خانواده ها بیش از ۵ تا ۶ نفر از اعضای خود را از دست داده بودند.
خانواده های اشعری، قادرخانزاده، رحمان پور و فرجی خانواده های بودند که بیش از سه نفر از اعضای خانواده را از دست داده بودند.
شاهدان عینی این حادثه خونین زیاد هستند اما محمد رئوف توکلی نویسنده کتاب تاریخ و جغرافیای بانه این گونه این روز تلخ تاریخی را توصیف می کند: ناگهان چهار فروند به قولی ۸ فروند هواپیما ارتش بعث عراق وارد آسمان بانه شدند و صدها بمب و راکت را در ۱۰ نقطه این شهر بر سر مردم فرو ریختند در مدت چند ثانیه گویی آسمان و زمین با هم برخورد کرده و متلاشی شدند لحظاتی بعد قطعات اندام جنازه ها به هوا رفته به صورت تکه پاره هایی به زمین بازگشته و یا بر شاخ درختان بر جایی ماندند از سویی صدها جنازه روزی هم انباشته شده و صدها نفر زخم های مهلک برداشته و در خاک و خون غلطیدند.
دکان و خانه ها اتش گرفته و در هم ریختند و اجساد بسیاری سوخته و زیر آورها ماندند کسانیکه زنده مانده بودند با آمبولانس و هر وسیله دیگر که در اختیار داشتند به یاری زخمی ها و مصدومان شتافتند اما عمق فاجعه به حدی بود که وسائل نقلیه کفاف جنازه ها و زخمی ها را نمی کرد این بود که عده ای مجبور شدند زخمی ها را برای رسانیدن به بیمارستان به دوش بکشند.
عثمان حسامی از مکانیک ها با استعداد که موفق به مونتاژ نوعی خودرو شده بود با کارگرانش در میان کارگاه خویش واقع در خیابان هلال احمر سوختند و جز توده ای از خاکستر چیزی از آنان باقی نماند در همان خیابان دهها نفر که در جلوی دکانی برای دریافت خواربار کوپنی صف کشیده بودند همگی کشته شدند از تعداد هشت نفر عائله ماموستا رسول اشعری ۲ نفر زنده ماندند درویش عبدالله فرجی از کشاورزان واراسته و زحمتکش با پنج نفر افراد خانواده اش زیر خروارها سنگ و خاک جان سپردند.
راننده ای که در خیابان جنوب پارک شهر سرگرم تعمیر ماشینش بود مورد اصابت بمب قرار گفت و کامیونش آتش گرفت و خود در میان آن کاملا سوخت شد.
توکلی در بخش دیگری از کتابش خاطراتش این روز را از زبان شاهدان عینی این گونه روایت می کند: سید احمد توکلی کارمند آموزش و پرورش گفت: هنگام بمباران در داخل پارک شهر ضربه شدیدی بر سینه ام وارد آمد که چیز نمانده بود قفسه سینه ام بشکند دیدم دست جدا شده ای از پیکر انسانی بود که معلوم نبود بقیه اندام صاحب دست کجا افتاده است.
کارگری با نام عبدالله کریمی با دستمالی جلو بینی خود را بسته و داخل پارک ویران شده و برای پیشگیری از عفونت سمپاشی می کرد از او راجع به گودالی پرشده از خاک و پارچه سفیدی که درون چاه بر چوبی افراشته بود پرسیدم گفت: این گودال پر از اعضای متلاشی شده شهیدانی است که روی آنها با خاک پوشانده اند.
دهها نفر از شهیدان دانش اموزانی بودند که به منظور مرور درسها برای امتحانات آخر سال در پارک و اطراف ان پرسه می زدند ولی دست جنایتکاران انها را نابود و ناکام ساخت.
وی در بخش دیگری از کتابش می نویسد: شمار شهدا به حدی بود که مردم از عهده دفن انها بر نمی آمدند این بود که بستگان شهدا شخصا کندن گور عزیزانشان بر عهده گرفتند چون با این روش ها دفن تمامی اجساد میسر نمی گردید ناچار با بیل مکانیکی گودال بزرگی ایجاد کرده و جنازه ها را به طور دسته جمعی در آن دفن می کردند.
در میان شهدا افراد ناشناس و غریبه هم وجود داشت از جمله دو نفر دست فروش تهرانی که مقداری ظروف پلاستیکی را به بانه آورده بودند تا با فروش انها نفقه عائله خویش را تامین کنند خوشبختانه جنازه این دو نفر شناسایی شد و به تهران اعاده گردیدند.
از سرنوشت بسیاری از قربانیان خبری نبود بستگان انها در بیمارستان شهرهای دیگر به دنبالشان می گشتند زیرا کثرت زخمی ها به حدی بود که مجال نام نویسی و صورت برداری در آن شرایط غیر ممکن بود.
از میان زخمی های اعزامی به شهرستان ها هر روز تعدادی فوت می کردند و به بانه عودت داده می شدند این کاروان تا مدت ها در راه بود.
هنگام بمباران تعدادی از روستاییان که برای خرید مایحتاج خویش در شهر حضور داشتند انها نیز از عواقب وخیم بمباران بی بهره نماندند برای بسیاری از روستاها ۱۰ تا ۱۵ جنازه شهدا عودت داده می شد این بود چتر ماتم و عزا بر روستاها نیز سایه افکند.
از بیم تکرار بمباران هر روز بازماندگان شهری به صحرا و کوههای اطراف پناه می بردند و شبانگاه به خانه هایشان باز می گشتند این بود که در سایه ی هر درختی و در پناه هر صخره ای تلاوت قران از ضبط صوت به گوش می رسید و کسانی دیده می شد که در سوگ عزیزان از دست رفته شان نشسته و افرادی برای تسلیت گویی در کنارشان قرار گرفته بودند.
نظر هیات اعزامی سازمان ملل در باره بمباران ۱۵ خرداد بانه
هیات اعزامی سازمان ملل پس از انکه از بانه دیدن کردند و روز بعد از تهران به سوی بغداد پرواز کردند و از شهرهای عراق بازید کردند در گزارش خود اعلام کردند هنگامیکه از گورستان شهر که کشته شدگان روز قبل را دفن می کردند را دیدند و جنازه ۲ زن و پنج کودک را که در تابوت باز بود مشاهده کردند این هیات از بیمارستانی که تعدادی از زخمی ها را مداوا می کردند بازدید کردند ۲ پزشک بیمارستان، یک جوان، هشت زن و ۱۴ کودک ۲ تا ۱۲ سال را که زخم آنها متوسط و وخیم بود یک نوزاد به وسیله سزارین زودتر از موعد به دنیا آورده شده بود زیار مادرش روز قبل به سختی مجروح شده بود هیات اعزامی در گزارش خود بمباران این شهر را تایید کردند و با ملاحظه قطعات بمب نوع ان را تعیین و تاکید کردند که این بمب ها اساس برای کشتن افراد به کار می رود همین امر علت بالا بودن تعداد تلفات و زخمی و پایین بودن میزان خسارت وارد شده به ساختمان ها می باشد.