تغییر نقش رسانه از اطلاعرسانی تا جهتدهی افکار عمومی

رسانهها در گذشته، عمدتاً نقش اطلاعرسانی داشتند؛ یعنی انتقال خبرها و اطلاعات به مخاطبان بدون دخالت در محتوای آنها. اما با گذشت زمان و تغییرات اجتماعی، تکنولوژیکی و سیاسی، نقش رسانهها بهطور قابل توجهی تغییر کرده و به یکی از مهمترین عوامل جهتدهی به افکار عمومی تبدیل شده است.
در اصل، اطلاعرسانی به معنای ارائه اطلاعات دقیق و بیطرفانه است تا مردم بتوانند بر اساس آنها تصمیمگیری کنند. اما رسانهها، بهخصوص در عصر دیجیتال و شبکههای اجتماعی، دیگر صرفاً به انتشار خبر اکتفا نمیکنند؛ بلکه با انتخاب موضوعات، نحوه روایت، برجستهسازی برخی نکات و کنار گذاشتن نکات دیگر، در شکلگیری نگرشها و باورهای مخاطبان تأثیر میگذارند.
یکی از دلایل این تغییر نقش، رقابت شدید رسانهها برای جذب مخاطب است. در این فضای پررقابت، رسانهها برای جلب توجه و افزایش بازدید، گاهی به استفاده از روشهایی مانند برجستهسازی اخبار جنجالی، انتخاب زاویههای خاص و حتی انتشار محتوای احساسی روی میآورند. این رویکرد، باعث میشود که رسانهها بیشتر به جهتدهی افکار عمومی تمایل پیدا کنند تا صرفاً اطلاعرسانی.
علاوه بر این، رسانهها تحت تأثیر منافع اقتصادی و سیاسی نیز هستند. صاحبان رسانهها، تبلیغکنندگان و سیاستمداران، از رسانهها برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. این موضوع باعث میشود که رسانهها به جای اینکه فقط بازتابدهنده واقعیت باشند، نقش ابزارهای قدرت و کنترل افکار عمومی را ایفا کنند.
یکی از ابزارهای کلیدی رسانهها برای جهتدهی افکار عمومی، چارچوببندی اخبار (Framing) است. چارچوببندی یعنی رسانهها نحوه گزارش یک رویداد را طوری تنظیم میکنند که مخاطب به شکل خاصی درباره آن فکر کند. برای مثال، پوشش خبری یک اعتراض میتواند به صورت یک حرکت مشروع و قانونی نمایش داده شود یا به عنوان یک اغتشاش و بینظمی معرفی گردد.
با پیشرفت فناوری، شبکههای اجتماعی نیز به بستری برای جهتدهی سریع و گسترده افکار عمومی تبدیل شدهاند. الگوریتمهای این پلتفرمها با شناسایی سلیقه و علاقه مخاطبان، محتواهایی را به آنها نمایش میدهند که بیشتر مورد توجهشان قرار گیرد، که این مسئله به شکلگیری حبابهای اطلاعاتی و تقویت باورهای قبلی میانجامد.
اما این تغییر نقش رسانهها پیامدهای مثبت و منفی دارد. از یک سو، رسانهها میتوانند با جهتدهی درست، آگاهی عمومی را افزایش دهند، مشارکت اجتماعی را تشویق کنند و افکار عمومی را به سمت مسائل مهم هدایت کنند. از سوی دیگر، اگر این جهتدهی به سمت تبلیغات نادرست، دستکاری افکار یا ایجاد شکافهای اجتماعی پیش رود، میتواند به کاهش اعتماد عمومی و افزایش بحرانهای اجتماعی منجر شود.
در این میان، آگاهی مخاطبان نسبت به نحوه کارکرد رسانهها و توسعه سواد رسانهای اهمیت بیشتری یافته است. مخاطبان باید بتوانند میان اطلاعرسانی بیطرفانه و جهتدهی هدفمند تمایز قائل شوند و اخبار را با نگاه نقادانه بررسی کنند.
در نهایت، رسانهها بهطور قطع از دوران اطلاعرسانی ساده به مرحله جهتدهی افکار عمومی رسیدهاند. این تحول، هم فرصتهایی برای توسعه اجتماعی و سیاسی فراهم میکند و هم چالشهایی جدی در برابر دموکراسی و حقیقتجویی قرار میدهد. بنابراین، حفظ تعادل میان اطلاعرسانی و جهتدهی مسئولانه، کلید بهرهمندی از قدرت رسانهها در خدمت جامعه است.




