تصویریفرهنگ و هنر

دلبر شیرین صفت

عجبا از دل محزون من آشفته
به چه امید تپد،چون تو خمش بنمایی
توکه با دشنه ی تیزت به جفا و ز قفا
گردن نازک اشعار مرا می سایی
هر زمان عزم نمودی که بیایی ای مە
خاک پایت بکنم سرمه، من شیدایی
جان فدای تو کنم دلبر شیرین سخنم
گر تو با جان و دلت رسم وفا می‌پایی
گر که قابل بود این سایه‌گه شعر ترم
بنشین در بر آن تا که دمی آسایی


علی حقیقی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا